[صفت]

unfurnished

/ʌnˈfɜːrnɪʃt/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بدون اثاثیه

معادل ها در دیکشنری فارسی: غیرمبله
مترادف و متضاد furnished
  • 1.We rented an unfurnished apartment.
    1. ما یک آپارتمان بدون اثاثیه اجاره کردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان