[صفت]

ungainly

/ʌnˈɡeɪnli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: ungainlier] [حالت عالی: ungainliest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بد قواره چغر

معادل ها در دیکشنری فارسی: یغور
مترادف و متضاد awkward
  • 1.He was a tall, ungainly boy of 18.
    1. او پسر 18 ساله ی بلند قد و چغری بود.
  • 2.I felt very ungainly in the diving suit.
    2. من در لباس غواصی خیلی حس بد قواره بودن داشتم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان