Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . باز کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to unpack
/ʌnˈpæk/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: unpacked]
[گذشته: unpacked]
[گذشته کامل: unpacked]
صرف فعل
1
باز کردن
مترادف و متضاد
pack
1.I haven't even had time to unpack my suitcase.
1. حتی وقت باز کردن چمدانم را هم نداشتهام.
تصاویر
کلمات نزدیک
unorthodox
unorganized
unopposed
unofficially
unofficial
unpacked
unpaid
unpalatable
unparalleled
unplaced
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان