Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . باز کردن (درب چیزی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to unscrew
/ˌʌnˈskruː/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: unscrewed]
[گذشته: unscrewed]
[گذشته کامل: unscrewed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
باز کردن (درب چیزی)
1.Could you unscrew the top of this jar of jam for me?
1. میتوانی درب این شیشه مربا را برایم باز کنی؟
تصاویر
کلمات نزدیک
unscathed
unsavory
unsatisfied
unsatisfactory
unsaid
unscrupulous
unsealed
unseasonably cool
unseasonably warm
unseat
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان