[صفت]

used

/juːzd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more used] [حالت عالی: most used]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کارکرده دست دوم

معادل ها در دیکشنری فارسی: آموخته مستعمل کارکرده
مترادف و متضاد old secondhand new unused
  • 1.a store that sells used books.
    1. فروشگاهی که کتاب های کارکرده می فروشد.
  • 2.We're looking for a good used car.
    2. ما به دنبال یک اتومبیل کارکرده خوب می گردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان