Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رایحه
2 . وزش ملایم
3 . به حرکت درآمدن (در هوا)
4 . به حرکت درآوردن (در هوا)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
waft
/wæft/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رایحه
بو
2
وزش ملایم
نسیم
[فعل]
to waft
/wæft/
فعل ناگذر
[گذشته: wafted]
[گذشته: wafted]
[گذشته کامل: wafted]
صرف فعل
3
به حرکت درآمدن (در هوا)
مترادف و متضاد
drift
1.The scent of roses wafts through the window.
1. عطر گلهای رز از پنجره به داخل میآمد.
4
به حرکت درآوردن (در هوا)
مترادف و متضاد
drift
1.The scent of the flowers was wafted along by the breeze.
1. عطر گلها توسط نسیم در هوا به حرکت درآورده شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
waffle
wafer-thin
wafer
wading pool
wadi
wag
wag one's chin
wage
wage-earner
wager
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان