[فعل]

to wag

/wæɡ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: wagged] [گذشته: wagged] [گذشته کامل: wagged]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جنباندن تکان دادن

  • 1.The dog wagged its tail.
    1. سگ دمش را جنباند.
[اسم]

Wag

(wives and girlfriends)
/wæg/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دوست‌دختر یا همسر یک فرد مشهور (به‌ویژه ورزشکار)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان