[فعل]

to walk away

/wˈɔːk ɐwˈeɪ/
فعل ناگذر
[گذشته: walked away] [گذشته: walked away] [گذشته کامل: walked away]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دور شدن ترک کردن، رها کردن

مترادف و متضاد leave
to walk away (from somebody/something)
(از کسی/چیزی) پیاده دور شدن/چیزی را رها کردن
  • 1. He walked slowly away from her.
    1. او به‌آرامی (پیاده) از دور شد.
  • 2. He was tempted to walk away from the problem.
    2. او وسوسه شد که آن مشکل را رها کند [از آن مشکل فرار کند].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان