Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دور شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to walk away
/wˈɔːk ɐwˈeɪ/
فعل ناگذر
[گذشته: walked away]
[گذشته: walked away]
[گذشته کامل: walked away]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دور شدن
ترک کردن، رها کردن
مترادف و متضاد
leave
to walk away (from somebody/something)
(از کسی/چیزی) پیاده دور شدن/چیزی را رها کردن
1. He walked slowly away from her.
1. او بهآرامی (پیاده) از دور شد.
2. He was tempted to walk away from the problem.
2. او وسوسه شد که آن مشکل را رها کند [از آن مشکل فرار کند].
تصاویر
کلمات نزدیک
3d
work towards
work through
weigh on
watch out for
walk in
afk
air con
all or nothing
make allowances for
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان