Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (پیاده) وارد شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to walk in
/wˈɔːk ˈɪn/
فعل ناگذر
[گذشته: walked in]
[گذشته: walked in]
[گذشته کامل: walked in]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(پیاده) وارد شدن
به داخل آمدن
مترادف و متضاد
enter
1.The door opened and Jo walked in.
1. در باز شد و "جو" وارد شد [به داخل آمد].
2.The security is so bad here that anyone can simply walk in and take what he wants.
2. امنیت اینجا بهقدری بد است که هر کسی میتواند بهراحتی وارد شود و هر چیزی که میخواهد بردارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
walk away
3d
work towards
work through
weigh on
afk
air con
all or nothing
make allowances for
along with
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان