[صفت]

warped

/wɔːrpt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more warped] [حالت عالی: most warped]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عجیب‌غریب عجیب و ناخوشایند

disapproving
a warped sense of humor
حس شوخ‌طبعی عجیب‌غریب

2 خمیده تاب‌برداشته

  • 1.The key was fractionally warped.
    1. کلید خیلی جزئی تاب برداشته بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان