Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جنگنده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
warplane
/wˈɔːɹpleɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جنگنده
هواپیمای جنگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جنگنده
هواپیمای جنگی
تصاویر
کلمات نزدیک
warped
warpath
warp and weft
warp
warning triangle
warrant
warrant officer
warranted
warranty
warren
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان