Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حکم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
warrant
/ˈwɔːrənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حکم
مجوز
1.an arrest warrant
1. حکم بازداشت
2.They had a warrant to search the house.
2. آنها برای تفتیش خانه مجوز داشتند.
3.They issued a warrant for her arrest.
3. آنها برای بازداشت او حکم صادر کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
warplane
warped
warpath
warp and weft
warp
warrant officer
warranted
warranty
warren
warring
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان