[اسم]

warrant

/ˈwɔːrənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حکم مجوز

  • 1.an arrest warrant
    1. حکم بازداشت
  • 2.They had a warrant to search the house.
    2. آنها برای تفتیش خانه مجوز داشتند.
  • 3.They issued a warrant for her arrest.
    3. آنها برای بازداشت او حکم صادر کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان