Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کمکم از شیر گرفتن (کودک)
2 . کمکم ترک (عادت) دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to wean
/wiːn/
فعل گذرا
[گذشته: weaned]
[گذشته: weaned]
[گذشته کامل: weaned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کمکم از شیر گرفتن (کودک)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
از شیر گرفتن
1.Leopard cubs are weaned at three months.
1. توله پلنگها در سه ماهگی از شیر گرفته میشوند.
2.You can start weaning your baby when it's six months old.
2. وقتی کودکتان شش ماهش شد، میتوانید کمکم او را از شیر بگیرید.
2
کمکم ترک (عادت) دادن
1.The doctor tried to wean her off sleeping pills.
1. دکتر سعی کرد کمکم او را از (مصرف) قرصهای خواب ترک عادت دهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
wealthy
wealth
weakness
weakly
weakling
weapon
weapon of mass destruction
weaponry
wear
wear and tear
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان