[فعل]

to wean

/wiːn/
فعل گذرا
[گذشته: weaned] [گذشته: weaned] [گذشته کامل: weaned]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کم‌کم از شیر گرفتن (کودک)

معادل ها در دیکشنری فارسی: از شیر گرفتن
  • 1.Leopard cubs are weaned at three months.
    1. توله پلنگ‌ها در سه ماهگی از شیر گرفته می‌شوند.
  • 2.You can start weaning your baby when it's six months old.
    2. وقتی کودکتان شش ماهش شد، می‌توانید کم‌کم او را از شیر بگیرید.

2 کم‌کم ترک (عادت) دادن

  • 1.The doctor tried to wean her off sleeping pills.
    1. دکتر سعی کرد کم‌کم او را از (مصرف) قرص‌های خواب ترک عادت دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان