[صفت]

wild

/wɑɪld/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: wilder] [حالت عالی: wildest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 وحشی خودرو

معادل ها در دیکشنری فارسی: توسن خودرو وحشی
مترادف و متضاد natural uncultivated untamed cultivated tame
wild animals/flowers ...
حیوانات/گل‌ها و... وحشی
  • 1. a wild dog
    1. یک سگ وحشی
  • 2. animals both wild and domesticated
    2. حیوانات وحشی و اهلی
to grow wild
به صورت وحشی روییدن
  • The plants grow wild along the banks of rivers.
    گیاهان در حاشیه رودخانه به صورت وحشی می‌رویند.

2 بایر

a wild mountainous region
یک منطقه کوهستانی بایر

3 پر اشتیاق پرتلاطم، عصبانی، هیجانزده

to go wild
هیجان‌زده [عصبانی] شدن
  • 1. The crowd went wild.
    1. جمعیت هیجان‌زده شد.
  • 2. When I told him what I'd done, he went wild.
    2. وقتی به او گفتم که چکار کرده‌ام، عصبانی شد.

4 خارق‌العاده چشمگیر، هیجان‌انگیز

a totally wild outfit
یک لباس کاملا چشمگیر

5 طوفانی باد و بارانی، ناآرام

مترادف و متضاد stormy
  • 1.The sea was wild.
    1. دریا طوفانی بود.
a wild night
یک شب طوفانی
[اسم]

wild

/wɑɪld/
قابل شمارش

6 جنگل حیات وحش

in the wild
در حیات وحش [جنگل]
  • In Africa we saw gorillas in the wild.
    در آفریقا ما در جنگل گوریل دیدیم.
the wilds
حیات وحش
  • the wilds of Alaska
    حیات وحش آلاسکا
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان