Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کلاهگیس
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
wig
/wɪɡ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کلاهگیس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پوستیژ
کلاهگیس
1.A judge and some other lawyers in some courts of law wore wigs.
1. قاضی و باقی وکلا در برخی دادگاه ها کلاه گیس می گذاشتند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
wifi
wife
wienerwurst
wiener schnitzel
wiener
wiggle
wiggler
wild
wild goose chase
wild apple
کلمات نزدیک
wife
wield
width
widowhood
widower
wig out
wiggle
wiggly
wiki
wild
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان