[اسم]

wisp

/wɪsp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دسته (مو)

  • 1.She brushed aside a stray wisp of hair.
    1. او دسته ای مویی را از صورتش کنار زد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان