Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دسته (مو)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
wisp
/wɪsp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دسته (مو)
1.She brushed aside a stray wisp of hair.
1. او دسته ای مویی را از صورتش کنار زد.
تصاویر
کلمات نزدیک
wishy-washy
wishful thinking
wishbone
wish you a great holiday!
wish list
wispy
wisteria
wistful
wit
witch
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان