[فعل]

to wither

/ˈwɪðər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: withered] [گذشته: withered] [گذشته کامل: withered]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پژمرده شمردن خشک شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پژمردن پژمرده شدن پلاسیدن خشکیدن
  • 1.The plant withered in the hot sun.
    1. گیاه زیر آفتاب داغ خشک شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان