Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جادوگر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
wizard
/ˈwɪzərd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جادوگر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افسونگر
جادوگر
ساحر
مترادف و متضاد
witch
1.There were rumours that Abbot was a wizard.
1. شایعاتی بود که "ابت" جادوگر بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
witnesser
witness
witloof
within
withers
woefully
wok
wolf
wolf cub
wolf down
کلمات نزدیک
witty
witticism
wits
witness box
witness
wizardry
wizened
wmd
wobble
wobbly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان