[فعل]

to wrestle

/ˈresl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: wrestled] [گذشته: wrestled] [گذشته کامل: wrestled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کشتی گرفتن گلاویز شدن، دست به یقه شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: گلاویز شدن
  • 1.As a boy he had boxed and wrestled.
    1. او پسربچه که بود بوکس بازی می‌کرد و کشتی می‌گرفت.
  • 2.She tried to wrestle with her attacker.
    2. او سعی کرد که با فرد مهاجم گلاویز شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان