Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کشتیگیر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
wrestler
/ˈreslər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کشتیگیر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کشتیگیر
1.He used to be a professional wrestler.
1. او قبلا یک کشتیگیر حرفهای بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
wrestle
wrest
wrench
wren
wrecking bar
wrestling
wrestling is all right. it's the national sport in our country.
wretched
wretchedly
wretchedness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان