Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نویسنده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
writer
/ˈraɪtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نویسنده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
راقم
سخنور
نویسنده
نگارنده
مؤلف
اهل قلم
قلمزن
کاتب
مترادف و متضاد
author
1.a cookery writer
1. نویسنده کتاب های آشپزی
2.She is a well-known writer of children's books.
2. او یک نویسنده شناخته شده کتابهای کودکان است.
تصاویر
کلمات نزدیک
write-up
write-protected
write-off
write up
write out
writhe
writing
writing letters or emails
writing pad
writings
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان