[فعل]

to yearn

/jɜːrn/
فعل ناگذر
[گذشته: yearned] [گذشته: yearned] [گذشته کامل: yearned]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آرزو داشتن در حسرت بودن، اشتیاق داشتن

formal
مترادف و متضاد long
to yearn for something/somebody
در حسرت چیزی/کسی بودن
  • The people yearned for peace.
    مردم در حسرت صلح بودند.
to yearn to do something
آرزوی انجام کاری را داشتن
  • She yearned to escape from her office job.
    او آرزو داشت از کار اداری خودش فرار کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان