Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آرزو داشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to yearn
/jɜːrn/
فعل ناگذر
[گذشته: yearned]
[گذشته: yearned]
[گذشته کامل: yearned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آرزو داشتن
در حسرت بودن، اشتیاق داشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آرزو کردن
اشتیاق داشتن
تمنا کردن
حسرت خوردن
formal
مترادف و متضاد
long
to yearn for something/somebody
در حسرت چیزی/کسی بودن
The people yearned for peace.
مردم در حسرت صلح بودند.
to yearn to do something
آرزوی انجام کاری را داشتن
She yearned to escape from her office job.
او آرزو داشت از کار اداری خودش فرار کند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
yearly
yearling
year
yeah
yay
yeast
yell
yellow
yellow-bellied terrapin
yellow-orange
کلمات نزدیک
yearly
yearling
yearbook
year-round
year-old
yearning
yeast
yell
yellow
yellow card
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان