[اسم]

la conciencia

/kɔnθjˈɛnθja/
قابل شمارش مونث
[جمع: conciencias]

1 وجدان

  • 1.Debe ser una persona sin conciencia para dejar al perro sin agua tanto tiempo.
    1. او باید آدم بدون وجدانی باشد که برای این مدت سگ را بدون آب رها کرده‌است.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان