Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . شیشه
2 . پنجره
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el cristal
/kɾistˈal/
غیرقابل شمارش
مذکر
1
شیشه
1.Esteban es un joven diseñador que trabaja con cristal.
1. "استبان" یک طراح جوان است که با شیشه کار میکند.
2
پنجره
شیشه
1.Está lloviendo. Sube el cristal.
1. دارد باران میبارد. شیشه را بده بالا.
کلمات نزدیک
goma
fragilidad
elasticidad
observación
hipótesis
barro
elástico
frágil
estadístico
cálculo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان