Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . کشسان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
elástico
/elˈastiko/
قابل مقایسه
[حالت مونث: elástica]
[جمع مونث: elásticas]
[جمع مذکر: elásticos]
1
کشسان
کشی، قابل ارتجاع
1.Los pantalones de maternidad de Jolene tienen una parte elástica para hacer lugar al crecimiento del bebé.
1. شلوار بارداری "ژولن" دارای بخشی قابل ارتجاع است که با رشد بچه جا باز میکند.
کلمات نزدیک
barro
cristal
goma
fragilidad
elasticidad
frágil
estadístico
cálculo
estadística
álgebra
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان