[عبارت]

estar harto

/estˈaɾ ˈaɾto/

1 خسته بودن خسته شدن

  • 1.Ellos se pelean y a mí siempre me toca mediar. ¡Ya estoy harta, hombre!
    1. آنها دعوا می‌کنند و همیشه من باید وساطت کنم. دیگر خسته شدم!
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان