Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . دستگاه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la máquina
/mˈakina/
قابل شمارش
مونث
[جمع: máquinas]
1
دستگاه
ماشین
1.Hay que arreglar la máquina del taller para que podamos seguir con el trabajo.
1. باید دستگاه فروشگاه را تعمیر کنیم تا بتوانیم کار را ادامه بدهیم.
کلمات نزدیک
grito
volar
cierto
fino
potencia
esperar
plan
figura
caja
sustantivo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان