Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . محافظت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
vigilar
/bˌixilˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: vigilé]
[حال: vigilo]
[گذشته: vigilé]
[گذشته کامل: vigilado]
صرف فعل
1
محافظت کردن
نگهبانی کردن
1.Hay soldados vigilando la entrada de la base naval.
1. چندین سرباز از ورودی پایگاه نیروی دریایی نگهبانی میکنند.
کلمات نزدیک
testificar
sospechar
condenado
sentencia
secuestro
violencia
vigilante
olfato
gusto
tacto
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان