Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . خشونت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la violencia
/bjolˈɛnθja/
غیرقابل شمارش
مونث
1
خشونت
1.Manuel me empujó con violencia y caí al piso.
1. "مانوئل" با خشونت هلم داد و من روی زمین افتادم.
کلمات نزدیک
vigilar
testificar
sospechar
condenado
sentencia
vigilante
olfato
gusto
tacto
percepción
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان