Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . سرگرم کردن
2 . سرگرم شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
distraire
/distʀɛʀ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: distrait]
[حالت وصفی: distrayant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
سرگرم کردن
سر (کسی) را گرم کردن
1.Je vais vous distrair.
1. من شما را سرگرم خواهم کرد.
2.Nous sommes ici pour vous distraire.
2. ما اینجا هستیم تا شما را سرگرم کنیم.
2
سرگرم شدن
تفریح کردن
(se distraire)
1.Ce n'est pas le moment de se distraire.
1. زمان سرگرم شدن نیست.
2.Nous nous distrayons en regardant un film.
2. ما خودمان را با دیدن یک فیلم سرگرم میکنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
distraction
distorsion
distordre
distingué
distinguer
distrait
distraitement
distrayant
distribuer
distributeur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان