[اسم]

la fiabilité

/fjabilite/
قابل شمارش مونث

1 اعتبار قابلیت اعتماد

  • 1.Le contrôle qualité garantit la fiabilité du produit.
    1. کنترل کیفی اعتبار محصول را تضمین می‌کند.
  • 2.Tu parles de la fiabilité d'un homme.
    2. تو از قابلیت اعتماد در یک مرد صحبت می‌کنی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان