[فعل]

se fiancer

/fjɑ̃se/
فعل بی قاعده فعل بازتابی
[گذشته کامل: fiancé] [حالت وصفی: fiançant] [فعل کمکی: être ]

1 نامزد شدن (زناشویی)

  • 1.Elle ne veut pas se fiancer.
    1. او نمی‌خواهد نامزد شود.
  • 2.Marie et Pierre se sont fiancés à 23 ans.
    2. "ماری" و "پییر" در 23 سالگی نامزد شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان