[فعل]

gratiner

/ɡʁatine/
فعل گذرا
[گذشته کامل: gratiné] [حالت وصفی: gratinant] [فعل کمکی: avoir ]

1 کباب کردن گریل کردن

  • 1.J'ai gratiné ce chou-fleur.
    1. من این گل کلم را گریل کردم.
  • 2.Je veux gratiner les viandes.
    2. من می‌خواهم گوشت‌ها را کباب کنم.

2 (در اثر آفتاب یا سرخ کردن) قهوه ای کردن برشته کردن

  • 1.Gratiner au four.
    1. (در اثر سرخ کردن) قهوه‌ای کردن در فر.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان