Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . تظاهرات کردن
2 . ابراز کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
manifester
/manifɛste/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: manifesté]
[حالت وصفی: manifestant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تظاهرات کردن
در تظاهرات شرکت کردن
1.Hier, les infirmières manifestaient pour de meilleurs salaires.
1. دیروز پرستاران برای حقوق بهتر در تظاهرات شرکت کردند.
2.Ils manifestent pour le droit au logement.
2. آنها برای حق مسکن تظاهرات میکنند.
2
ابراز کردن
نشان دادن
1.Il a manifesté sa joie en chantant une petite chanson.
1. او شادیاش را با خواندن یک آهنگ کوتاه نشان داد.
2.La direction n'a manifesté aucune opposition à la demande des syndicats.
2. مدیریت هیچ مخالفتی علیه درخواست اتحادیهها ابراز نکرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
manifeste
manifestation
manifestant
manier
maniement
manigance
manigancer
manipulateur
manipulation
manipuler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان