[صفت]

patient

/pasjɑ̃/
قابل مقایسه
[حالت مونث: patiente] [جمع مونث: patientes] [جمع مذکر: patients]

1 صبور

مترادف و متضاد flegmatique impatient impétueux précipité
un homme/une femme... patient(e)
مردی/زنی... صبور
  • 1. Ce professeur est très patient avec ses élèves.
    1. این استاد با شاگردانش بسیار صبور است.
  • 2. Soyez patient, dans cinq minutes il sera ici.
    2. صبور باشید، تا پنج دقیقه دیگر او اینجا خواهد بود.
[اسم]

le patient

/pasjɑ̃/
قابل شمارش مذکر

2 بیمار مریض

مترادف و متضاد client malade
  • 1.Le docteur reçoit ses patients tous les après-midis.
    1. دکتر هر روز بعد از ظهر بیماران را می‌بیند [در مطبش می‌پذیرد].
  • 2.Le médecin a autorisé son patient à sortir de l'hôpital.
    2. دکتر اجازه خروج بیمارش از بیمارستان را داده است.
  • 3.Le médecin a prescrit un nouveau médicament à son patient.
    3. دکتر، داروی جدیدی را برای بیمارش نسخه نوشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان