Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . صبور
2 . بیمار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
patient
/pasjɑ̃/
قابل مقایسه
[حالت مونث: patiente]
[جمع مونث: patientes]
[جمع مذکر: patients]
1
صبور
مترادف و متضاد
flegmatique
impatient
impétueux
précipité
un homme/une femme... patient(e)
مردی/زنی... صبور
1. Ce professeur est très patient avec ses élèves.
1. این استاد با شاگردانش بسیار صبور است.
2. Soyez patient, dans cinq minutes il sera ici.
2. صبور باشید، تا پنج دقیقه دیگر او اینجا خواهد بود.
[اسم]
le patient
/pasjɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
2
بیمار
مریض
مترادف و متضاد
client
malade
1.Le docteur reçoit ses patients tous les après-midis.
1. دکتر هر روز بعد از ظهر بیماران را میبیند [در مطبش میپذیرد].
2.Le médecin a autorisé son patient à sortir de l'hôpital.
2. دکتر اجازه خروج بیمارش از بیمارستان را داده است.
3.Le médecin a prescrit un nouveau médicament à son patient.
3. دکتر، داروی جدیدی را برای بیمارش نسخه نوشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
patience
patiemment
pathétique
pathologique
paternité
patienter
patin
patin à glace
patinage
patine
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان