Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . صبر کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
patienter
/pasjɑ̃te/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: patienté]
[حالت وصفی: patientant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
صبر کردن
منتظر ماندن، بردباری کردن
1.Il patiente en lisant dans la salle d'attente du docteur.
1. او با مطالعه در سالن انتظار (مطب) دکتر صبر می کند.
2.Votre appel est transféré, veuillez patienter.
2. تماس شما منتقل شده است، لطفا منتظر بمانید.
تصاویر
کلمات نزدیک
patient
patience
patiemment
pathétique
pathologique
patin
patin à glace
patinage
patine
patiner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان