[فعل]

se précipiter

/pʀesipite/
فعل بازتابی
[گذشته کامل: précipité] [حالت وصفی: précipitant] [فعل کمکی: être ]

1 خود را انداختن خود را پرت کردن

  • 1.Le chien s'est précipité dans le lac et a nagé jusqu'à l'autre rive.
    1. سگ خودش را در دریاچه پرت کرد و تا آن سوی ساحل [کرانه] شنا کرد.
  • 2.Les plongeurs se précipitent dans la rivière depuis ce pont.
    2. غواصان از این پل خود را در رودخانه می‌اندازند.

2 دویدن (با گام‌های کوتاه و سریع)

  • 1.Il s'est précipité à la gare car il ne voulait pas manquer le train.
    1. او تا ایستگاه (با گام‌‌های کوتاه و سریع) دوید چون نمی‌خواست قطار را از دست بدهد.
  • 2.Ils se sont précipités sous un porche pour échapper à l'orage.
    2. آنها برای فرار از رگبار به زیر یک ایوان دویدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان