[فعل]

préciser

/pʀesize/
فعل گذرا
[گذشته کامل: précisé] [حالت وصفی: précisant] [فعل کمکی: avoir ]

1 توضیح دادن تصریح کردن، شفاف‌سازی کردن، تدقیق کردن

مترادف و متضاد clarifier expliquer
préciser quelque chose
چیزی را تصریح کردن
  • 1. Est-ce que vous pourriez préciser ce que vous voulez dire ?
    1. آیا می‌توانید توضیح بدهید که چه می‌خواهید بگویید؟
  • 2. Il veut préciser sa pensée.
    2. می‌خواهد افکارش را توضیح بدهد [می‌خواهد توضیح بدهد چه فکری می‌کند.]

2 مشخص شدن واضح شدن، شکل گرفتن (se préciser)

مترادف و متضاد se dessiner se former s'éloigner
quelque chose se préciser
چیزی مشخص شدن
  • 1. La menace d'un krach se précise.
    1. خطر ورشکستگی دارد شکل می‌گیرد.
  • 2. Ses intentions se sont précisées.
    2. نیاتش مشخص شده‌اند.

3 تعیین کردن مشخص کردن

مترادف و متضاد établir
préciser quelque chose
چیزی را مشخص کردن
  • 1. Allons, précisons la date de notre voyage.
    1. یالله، بیایید تاریخ سفرمان را تعیین کنیم.
  • 2. Nous préciserons plus tard l'heure de la réunion.
    2. بعدتر ساعت جلسه را تعیین خواهیم کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان