[صفت]

réparateur

/ʀepaʀatœʀ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: réparatrice] [جمع مونث: réparatrices] [جمع مذکر: réparateurs]

1 ترمیمی تسکین‌دهنده، بهبود بخش

  • 1.Cette crème a une action réparatrice sur la peau.
    1. این کرم عملکردی ترمیمی روی پوست دارد.
  • 2.Mon assurance maladie rembourse la chirurgie réparatrice.
    2. بیمه درمانی‌ام هزینه جراحی ترمیمی را بازمی‌گرداند.
[اسم]

le réparateur

/ʀepaʀatœʀ/
قابل شمارش مذکر

2 تعمیرکار

  • 1.La machine à laver est en panne, il faut appeler un réparateur.
    1. ماشین لباسشویی خراب است، باید به یک تعمیرکار زنگ زد.
  • 2.Porter un poste de radio chez le réparateur.
    2. بردن یک دستگاه رادیو نزد یک تعمیرکار.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان