[فعل]

réparer

/ʀepaʀe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: réparé] [حالت وصفی: réparant] [فعل کمکی: avoir ]

1 تعمیر کردن مرمت کردن، درست کردن

réparer quelque chose
چیزی را تعمیر کردن
  • 1. J'ai réparé le jouet cassé de mon fils.
    1. اسباب بازی شکسته‌ پسرم را تعمیر کرده‌ام.
  • 2. Je sais comment réparer un vélo.
    2. بلدم چگونه یک دوچرخه را تعمیر کنم.
  • 3. Ma mère a utilisé une bande de tissu pour réparer ma robe.
    3. مادرم از یک نوار پارچه‌ای برای درست کردن پیراهنم استفاده کرد.

2 جبران کردن

réparer l'oubli/l'erreur/l'offense...
فراموشکاری/اشتباه/توهین... را جبران کردن
  • 1. L'agresseur a manifesté le désir de réparer ses fautes.
    1. فرد تجاوزکار تمایلش را برای جبران اشتباهاتش اظهار کرد.
  • 2. Réparer une erreur commise
    2. جبران کردن اشتباه مرتکب‌شده
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان