Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . سرشماری کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
recenser
/ʀ(ə)sɑ̃se/
فعل گذرا
[گذشته کامل: recensé]
[حالت وصفی: recensant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
سرشماری کردن
آمارگیری کردن
1.Il est difficile de recenser les membres de ce groupe.
1. آمارگیری کردن از اعضای این گروه سخت است.
2.Nous recensons la population tous les 5 ans.
2. ما هر 5 سال جمعیت را سرشماری میکنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
recensement
receleur
receler
recel
recalé
recentrer
recette
recevable
receveur
recevoir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان