[فعل]

recevoir

/ʀəs(ə)vwaʀ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: reçu] [حالت وصفی: recevant] [فعل کمکی: avoir ]

1 پذیرایی کردن استقبال کردن، مهمانی دادن

مترادف و متضاد accueillir
recevoir quelqu'un
از کسی پذیرایی کردن
  • 1. C'est mieux de recevoir des amis le samedi soir.
    1. بهتر است شنبه شب از دوستان پذیرایی کرد.
  • 2. Paul, c'est un peu tard pour recevoir des amis.
    2. "پل"، الان قدری دیر است که بخواهی پذیرای دوستانت باشی.

2 دریافت کردن گرفتن

مترادف و متضاد percevoir toucher
recevoir quelque chose
چیزی را دریافت کردن
  • 1. Elle a reçu des fleurs pour son anniversaire.
    1. او برای تولدش گل دریافت کرده‌است.
  • 2. Je garde toutes les lettres que je reçois.
    2. تمام نامه‌هایی را که دریافت می‌‌کنم، نگه می‌دارم.
recevoir les nouvelles/le feu vert
خبرهایی/چراغ سبزی گرفتن
  • 1. Cette initiative a reçu le feu vert du gouvernement.
    1. چنان ابتکاری چراغ سبز دولت را گرفت.
  • 2. Nous avons reçu de bien mauvaises nouvelles.
    2. ما خبرهای بسیار بدی گرفتیم [شنیدیم.]

3 خوردن (ضربه)

مترادف و متضاد prendre donner
recevoir un coup de poigne/une gifle/une touche...
مشتی/سیلی/ضربه‌ای ... خوردن
  • 1. Il a reçu un coup de pied en pleine figure.
    1. لگدی درست وسط صورتش خورد.
  • 2. Il a reçu un mauvais coup sur la tête.
    2. ضربه بدی به سرش خورد.
  • 3. J'ai reçu un coup de poigne.
    3. من یک مشت خوردم.

4 دیدن (ارباب رجوع)

مترادف و متضاد accueillir voir
recevoir (quelqu'un)
(کسی را) دیدن
  • 1. Il a reçu trois clients ce matin.
    1. امروز صبح سه مشتری را دید.
  • 2. Il reçoit de 8 à 10.
    2. او از ساعت 8 تا 10 [بیمار] می‌بیند.
  • 3. Le docteur recevait 40 patient par jour.
    3. دکتر روزانه 40 بیمار می‌دید.

5 پذیرفتن پذیرفته شدن (امتحان)

مترادف و متضاد admettre refuser
reçevoir quelqu'un
کسی را پذیرفتن
  • 1. À ce concours, on reçoit environ un candidat sur dix.
    1. در این امتحان، حدوداً یک داوطلب از ده داوطلب را می‌پذیریم.
  • 2. Je suis reçu à cet examen.
    2. در چنان امتحانی پذیرفته شدم.
در این معنی همیشه به شکل مجهول و با حرف اضافه à می‌آید.

6 (ورزش) فرود آمدن به زمین نشستن (se recevoir)

se recevoir mal/juste...
بد/درست... به زمین نشستن
  • 1. Il s'est reçu tout à l'heure.
    1. همین الان به زمین نشست.
  • 2. La parachutiste s'est mal reçue.
    2. چترباز بد به زمین نشست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان