Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . طرز تهیه
2 . دریافتی
3 . شگرد
4 . دفتر وصول مالیات
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la recette
/ʀ(ə)sɛt/
قابل شمارش
مونث
[جمع: recettes]
1
طرز تهیه
دستورالعمل پخت غذا
1.C'est délicieux, il faut me donner la recette.
1. خوشمزه است، باید طرز تهیه اش را به من بگویی.
2.J'ai tous les ingrédients dont j'ai besoin pour ma recette.
2. تمام مواد اولیهای که برای دستورالعمل پخت غذایم لازم دارم را، دارم.
Un livre de recettes
کتاب آشپزی [دستورالعمل پخت غذا]
2
دریافتی
عایدی، درآمد
compter la recette
عایدی را حساب کردن
Le commerçant compte la recette du week-end.
تاجر عایدی آخر هفته را حساب میکند.
3
شگرد
روش کار
1.Quelle est votre recette pour être toujours en forme ?
1. شگردتان برای این که همیشه روی فرم باشید چیست؟
4
دفتر وصول مالیات
1.La recette est ouverte du lundi au vendredi de 9 heures à 16 heures.
1. دفتر وصول مالیات از دوشنبه تا جمعه، ساعت 9 تا 4 عصر باز است.
تصاویر
کلمات نزدیک
recentrer
recenser
recensement
receleur
receler
recevable
receveur
recevoir
rechange
recharge
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان