[اسم]

la recette

/ʀ(ə)sɛt/
قابل شمارش مونث
[جمع: recettes]

1 طرز تهیه دستورالعمل پخت غذا

  • 1.C'est délicieux, il faut me donner la recette.
    1. خوشمزه است، باید طرز تهیه اش را به من بگویی.
  • 2.J'ai tous les ingrédients dont j'ai besoin pour ma recette.
    2. تمام مواد اولیه‌ای که برای دستورالعمل پخت غذایم لازم دارم را، دارم.
Un livre de recettes
کتاب آشپزی [دستورالعمل پخت غذا]

2 دریافتی عایدی، درآمد

compter la recette
عایدی را حساب کردن
  • Le commerçant compte la recette du week-end.
    تاجر عایدی آخر هفته را حساب می‌کند.

3 شگرد روش کار

  • 1.Quelle est votre recette pour être toujours en forme ?
    1. شگردتان برای این که همیشه روی فرم باشید چیست؟

4 دفتر وصول مالیات

  • 1.La recette est ouverte du lundi au vendredi de 9 heures à 16 heures.
    1. دفتر وصول مالیات از دوشنبه تا جمعه، ساعت 9 تا 4 عصر باز است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان