[فعل]

se renseigner

/ʀɑ̃seɲe/
فعل بازتابی
[گذشته کامل: renseigné] [حالت وصفی: renseignant] [فعل کمکی: être ]

1 اطلاعات کسب کردن (از، راجع به) مطلع شدن، اطلاعات گرفتن، پرسیدن

مترادف و متضاد enquêter s'informer
se renseigner à/auprès de/sur quelque chose
از/از/راجع به چیزی اطلاعات کسب کردن
  • 1. Il s'est renseigné sur ce statut.
    1. او راجع به این مجسمه اطلاعات کسب کرده‌است.
  • 2. Je vais à la salle de sport pour me renseigner sur les nouveaux cours.
    2. به سالن ورزشی می‌روم تا اطلاعاتی راجع به کلاس‌های جدید کسب کنم.
  • 3. Tu devrais te renseigner à l'accueil.
    3. باید از پذیرش بپرسی.

2 مطلع کردن روشن کردن، اطلاعات دادن به (renseigner)

مترادف و متضاد éclairer informer
renseigner quelqu'un
کسی را مطلع کردن
  • 1. Ces documents nous renseignent sur la personnalité du suspect.
    1. این مدارک ما را درباره شخصیت مظنون مطلع می‌کنند.
  • 2. Il aime renseigner des touristes.
    2. او دوست دارد به توریست‌ها اطلاعات بدهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان