Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . اطلاعات کسب کردن (از، راجع به)
2 . مطلع کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
se renseigner
/ʀɑ̃seɲe/
فعل بازتابی
[گذشته کامل: renseigné]
[حالت وصفی: renseignant]
[فعل کمکی: être ]
صرف فعل
1
اطلاعات کسب کردن (از، راجع به)
مطلع شدن، اطلاعات گرفتن، پرسیدن
مترادف و متضاد
enquêter
s'informer
se renseigner à/auprès de/sur quelque chose
از/از/راجع به چیزی اطلاعات کسب کردن
1. Il s'est renseigné sur ce statut.
1. او راجع به این مجسمه اطلاعات کسب کردهاست.
2. Je vais à la salle de sport pour me renseigner sur les nouveaux cours.
2. به سالن ورزشی میروم تا اطلاعاتی راجع به کلاسهای جدید کسب کنم.
3. Tu devrais te renseigner à l'accueil.
3. باید از پذیرش بپرسی.
2
مطلع کردن
روشن کردن، اطلاعات دادن به
(renseigner)
مترادف و متضاد
éclairer
informer
renseigner quelqu'un
کسی را مطلع کردن
1. Ces documents nous renseignent sur la personnalité du suspect.
1. این مدارک ما را درباره شخصیت مظنون مطلع میکنند.
2. Il aime renseigner des touristes.
2. او دوست دارد به توریستها اطلاعات بدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
renseignements
renouvellement
renouveler
renouvelable
renouveau
rentabilisation
rentabiliser
rentabilité
rentable
rente
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان