[عبارت]

sentir mauvais

/sɑ̃tiʀ mɔvɛ/

1 بوی بد دادن

  • 1.Ce fromage va sentir mauvais ici.
    1. این پنیر اینجا بوی بد خواهد داد.
  • 2.Le cadavre commence à sentir mauvais.
    2. جسد شروع می‌کند به بوی بد دادن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان