خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به درد آوردن
[فعل]
آلَمَ
فعل ناگذر
1
به درد آوردن
درد کردن
1.رِجْلِي تُؤْلِمُنِي.
پایم درد میکند.
2.قَالَ صَدِيقِي: "جُرْحُ رُكْبَتِي تُؤْلِمُنِي."
دوستم گفت: "زخم زانویم درد میکند."
کلمات نزدیک
إقامة الوجه
سدى
تهامس
حنيف
شعيرة
اشتاق
تعبد
زار
لجأ
قمة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان