خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چرخاندن
[فعل]
أَدَارَ
فعل گذرا
1
چرخاندن
اداره کردن
1.تَسْتَطِيعُ الحِرْبَاء أَنْ تُدِيرَ عَيْنَيْهَا فِي اِتِّجَاهَاتٍ مُخْتَلِفَةٍ
آفتابپرست میتواند چشمانش را در جهتهای مختلف بچرخاند.
2.مَنْ يُدِيرُ هَذِهِ الشَّرِكَة؟
چهکسی این شرکت را اداره میکند؟
کلمات نزدیک
اتجاه
ابتعد
أكد
من دون الله
مع بعض
استطاع
دون أن
دل
إنارة
التأم
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان