خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اصلاح کردن
[فعل]
أَصْلَحَ
فعل گذرا
1
اصلاح کردن
مترادف و متضاد
أَفْسَدَ
1.حَكَمَهُمْ بِالْعَدَالَةِ وَ أَصْلَحَ الفَاسِدِينَ مِنْهُم.
با عدالت بر آنها حکومت کرد و فاسدین آنها را اصلاح کرد.
2.يُحْكَى أَنَّ رَجُلاً كَانَ كَثِيرَ المَعَاصِي وَ العُيُوبِ، فَنَدِمَ عَلَى أَعْمَالِهِ السَّيِّئَةِ وَ حَاوَلَ أَنْ يُصْلِحَهَا.
حکایت میشود که مردی بسیار گناهکار و پر از عیب بود، او از کارهای بدش پشیمان شد و تلاش کرد که آنها را اصلاح کند.
کلمات نزدیک
استوى
تجلى
أشعل
استقر
استقبل
محاربة
نحو
رفض
كريه
نهب
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان