1 . خوردن 2 . خوراک
[فعل]

أَكَلَ

فعل گذرا و ناگذر

1 خوردن

  • 1.أَكَلْتُ كُلَّ الطَّعَامِ الَّذِي أَعْدَتْهُ وَالِدَتِي.
    من تمام غذاهایی را که مادرم آماده کرده بود، خوردم.
  • 2.كُلُوا جَمِيعاً وَ لَا تَفَرَّقُوا، فَإِنَّ البَرِكَةَ مَعَ الجَمَاعَةِ.
    همگی بخورید و پراکنده نشوید، پس همانا برکت با جماعت است.
  • 3.مَاذَا أَکَلْتَ الیَوم؟
    امروز چی خوردی؟
  • 4.ماَذَا تُرِيدُ أَنْ تَأْكُل لِلْغَدَاء؟
    برای ناهار چه‌می‌خواهی بخوری؟
  • 5.هُوَ يَأْكُلُ كُل شَيء!
    او همه چیز می‌خورد!
[اسم]

أَكْل

قابل شمارش مذکر
[جمع: أَكَلات]

1 خوراک غذا

أَكَلات مُتَنَوِّعَة شَهِيَّة
غذاهای متنوع خوش‌مزه
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان