خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شناختن
[اسم]
تَعَرُّف
غیرقابل شمارش
مذکر
1
شناختن
التَّعَرُّفُ عَلَى
شناختن
1. أَرْسَلُوا فَرِيقاً لِزِيَارَةِ المَكَانِ وَ التَّعَرُّفِ عَلَى الأَزْهَار.
1. تیمی را برای دیدن آنجا و شناختن گلها فرستادند.
2. التَّعَرُّفُ عَلَى بَعْضِ الأَشْخَاصِ صَعْبٌ جِدّاً.
2. شناختن برخی از افراد بسیار دشوار است.
کلمات نزدیک
تساقط
بعد
بسط
مفروش
ظاهرة
حير
سمى
سنوي
لاحظ
محيط أطلسي
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان